عضو باشگاه نخبگان و پژوهشگران
دبير بنياد سخنرانان حرفه اي ايران
دكتراي تخصصي كارآفريني بين الملل(Ph.D)
مربي كارآفريني از موسسه كار و تامين اجتماعي و EDI هندوستان
دوره رسانه حرفه اي از لبنان(بيروت)
بنيانگذار و تدوين كننده رشته سخنراني حرفه اي در سازمان فني و حرفه اي كشور
مدرس دوره هاي حرفه اي سخنراني، كارآفريني و مذاكره در دانشگاه صنعتي شريف، جهاد دانشگاهي و سازمانهاي مختلف ملي
بنيانگذار اولين روزنامه، هفته نامه و ماهنامه كارآفريني در ايران
در این برنامه با عنوان فرمول موفقیت نهایی و با مصاحبه اختصاصی آقای اکبر ملکوتی، همراه شما عزیزان هستیم.
اپ یاد با آقای اکبر ملکوتی همراه می شود تا از تجربیات مدیریت این کارآفرین موفق برای شما صحبت کنند.
در این فرمول آقای اکبر ملکوتی ، از تجربیات مدیریت و کسب و کار موفق خودشان و اینکه چطور شد به عنوان بنیان گذار پوشاک ملکوتی شناخته شدند برای شما صحبت می کنند.
آقای ملکوتی سال 1333 در شهر تهران در خانواده ای مذهبی متولد شد. پدرش در بازار مغازهی پارچهفروشی داشت.
پدرش با برادرهای دیگر شریک بودند، ابتدا مستقل شدند و هرکدام کار جداگانهای داشتند، اما بعد از مدتی دوباره باهم همکاری کردند و علاوه بر پارچهفروشی تولید پوشاک نیز آغاز شد.او از دوران مدرسه به مغازه میرفت و در کارها به پدرش کمک میکرد. در سن 11 سالگی بهدوراز چشم پدرش دستفروشی میکرد.
پدرش معتقد بود او باید درس بخواند تا در آینده کار دولتی داشته باشد، اما خودش بازار را دوست داشت با اصرار فراوان، پدرش را راضی کرد صبحها به مغازه برود و شبها در کلاسهای شبانهروزی شرکت کند.
همزمان با مدرسه به کارهای مغازه رسیدگی میکرد. دیپلم گرفت، فوقدیپلم بازرگانی قبول شد اما اصلاً علاقهای به ادامه تحصیل نداشت.
به واسطه یکی از دوستان پدرش در بانک مشغول کار شد، دو سه روز به سرکار رفت اما تحمل آنجا نیز برای او غیرممکن بود. با پدرش صحبت کرد و توانست دوباره به مغازه بازگردد. بعد از مدتی توانست در بازار اسم و رسمی پیدا کند.
بعد از مدتی پدرش از او خواست برای کمک یکی از دوستانش به بازار برود. آن فرد به دلیل همسایگی با مغازهای مانند خودش فروش خوبی نداشت و بدهی گریبانش را گرفته بود.
با هر زحمتی مغازه سرپا شد. جنسها فروش خوبی داشت.حالا حقوق او بسیار بیشتر شده بود اما دوست داشت کسبوکار مستقلی داشته باشد.
دریکی از روزها به بازار منصور که تازه در حال ساخت بود سر زد. با حاج منصور صاحب پاساژ صحبت کرد و توانست مغازهای کوچک اجاره کند. برادر دیگرش آقای اصغر ملکوتی به کمک او آمد؛ جنسها از بندرعباس توسط او خریداری میشد و در مغازه به فروش میرسید.
او کار خود را با فروش تل سر، گیره، سنجاق، روسری و ازایندست اجناس آغاز کرد.بعد از گذشت مدتی کار به همین روال، با یکی از آشنایان پدرش که از ترکیه جنس وارد میکرد، همراه شد و به ترکیه رفت.
ابتدا در مغازه ترکیه شاگردی نداشت مجبور بود تنهایی به تمامکارها رسیدگی کند. اما بعد از مدتی توانست کسی را پیدا کند که به زبان ترکی و انگلیسی مسلط باشد بهاینترتیب مغازه رونق گرفت. هنرپیشههای معروف ترکیه، سیاستمدارها و افراد مشهور از او خرید میکردند. آنقدر مشهور شد که از مجلههای مختلف برای مصاحبه به سراغش میآمدند.
در جشنی که اتاق بازرگانی ترکیه ترتیب داده بود دعوت و آنجا بهعنوان یک تاجر موفق به دیگر اعضا معرفی شد. از آن به بعد در تمام جشنها حضور داشت و در کارها به دیگر اعضا مشورت میداد.
مدتی بعد به دلیل بیماری پدرش به ایران بازگشت. بعد از بازگشت فکر بهتری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت همان کیفیت پوشاک را در ایران، خودش تولید کند.
به این ترتیب کارگاه مزدی دوزی با برند ملکوتی شروع به کارکرد. طراحی لباسها را خودش به همراه طراحان دیگر انجام میدهد. اکنون محصولات با برند A.M (اکبر ملکوتی) با بهترین کیفیت به بازار ارائه میشود. محصولات تولیدی او به خارج نیز صادر میشود و این نشانهی مرغوبیت کالای او است.
افتتاح شعبهی سوم پوشاک ملکوتی نیز با پیشنهاد یکی از دوستانش در پاساژ گلستان شهرک غرب با موفقیت انجام شد. او میدانست میتواند آنجا را نیز مانند شعبه گاندی پررونق کند.
بعد از افتتاح شعبه سوم همراه همسر و یکی از دوستانش به کیش رفت این سفر تفریحی بود اما محیط آنجا نیز نظر او را جلب کرد و به فکر تأسیس شعبهی دیگر افتاد. با مدیر پاساژ مذاکره کرد شهرت تهران به کیش هم رسیده بود مدیر پاساژ علاوه بر مغازه دوخانه در اختیار او گذاشت مغازه افتتاح شد، حراج انجام شد مغازه رونق پیدا کرد.
کمی بعد شعبه دیگری در پاساژ تندیس افتتاح کرد.او اکنون کارهای تجاری خود را رها کرده و به فعالیتهای خیریه میپردازد. مغازه کیش را به پسر بزرگش و مغازه تندیس را به پسر دیگرش سپرده است.
خواستم بدونم تکنیک های داشتن یه حراج خوب چیه؟